خب بذار ببینم امروز چه کارهایی کردم
مهمترینش از خواب بیدارشدم، ساعت 8:30بود ازخودم متنفر شدم صبح به این زودی بیدارشدم باهرجون کندنی بود خابیدم 10بیدارشدم، معقول بود.، پتوما جمع کردم، صبحانه خوردم،قسمت 1فصل9, friends نصفه نیمه دیدم، خونه را جارو کردم،دلم هوس کوبزی با برنج وشوید بالوبیا کرد، به مامان گفتم بپزه، نماز خوندم، ناهار خوردم، ظرف شستم، 4قسمت از سریال مستر ربات دیدم، کتاب فوتو ژورنالیسمما چند صفحه نگاه انداختم و الانم اینجام، تنها چیزی که صبح تاحالا برام تکرار شده همین اهنگ ماه، مارتیک، دلم خواست بذارم اینجا باشه یه نشون از یکی از روزهای معمولی
اولین روزی که ثبت شد. بدون دوندگی های ذهنی
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را اهسته در انزوا میخورد ومیتراشد
های ,صبح ,فایل ,پخش , ,دیدم، ,ظرف شستم، ,شستم، 4قسمت ,4قسمت از ,از سریال ,خوردم، ظرف
درباره این سایت